*یکی یه دونه*

ساخت وبلاگ
  بست ، چشمانش را آرام ؛ یه پیرمرد,... تو دل یه شب پاییزی ، رو به پنجره ای باز ، تو یه اتاق تاریک و سرد! یه اتاق قدیمی ؛ که پر بود از خاطره ، شادی و درد... بست ، چشم به روی زندگی و لحظه هاش! به روی برگای زرد لب پنجره ، باد و پاییز و هواش! بست به روی غصه هاش ، مرگ همسر ، دوری فرزند ، غم د *یکی یه دونه*...ادامه مطلب
ما را در سایت *یکی یه دونه* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7singular1 بازدید : 15 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 11:14

 می نازد هنوز تقویم ، به عدد هفت ، به ماه آبان! می نازد به پاسارگادش ، به تخت جمشید و نقش رستم ، کشورم ایران... می نازد به نامت اوستا ، تورات ، انجیل و قرآن!   می بالد زرتشت به شاه دادگرش ، که مثلش در زمین نیسته و نبود! می نازد هنوز سر به زیر پیشش ، خاندان یهود... می کند ملخ خور از درکش "ر *یکی یه دونه*...ادامه مطلب
ما را در سایت *یکی یه دونه* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7singular1 بازدید : 11 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 11:14

 یاد بچگیام بخیر....یاد کوچه رفتن ها وبازی ها.یاد دعواها و آشتی ها ، اشک ها  و خنده ها.یاد شیطونیام!.هه زنگ خونه همسایه ها!.یاد فرار کردنام.شیشه شکستنا!.هه یاد قایم شدنام!.همه شادیا و شیطنتا ، یاد همه اش بخیر!.کاش همه چی همونجوری بود....کاش هیچ چیز عوض نمیشد!.خدایا چقدر بده بزرگ شدن.یهو چقدر همه چیز عوض شد.دلم تنگه برا اون شور و حال.نه فکری بود نه استرس نه کارو بار.چرا تو کوچه ها پرسه زدن جای بازی هارو گرفت.چرا مشکلاتم پا به پای من شور بزرگ شدن گرفت.چرا دنیا چرا آدما چرا همه چی یه رنگ دیگه گرفت.خدایا چقدر سخته بزرگ بودن.....من بزرگیو نمیخوام.خدایا! .یخورده آرامش ، *یکی یه دونه*...ادامه مطلب
ما را در سایت *یکی یه دونه* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7singular1 بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 20:49

 وقتی راه بازه و ... ،   همه ایستاده منتظر بدرقت!   بذار برو....   چیه؟ میخوای ببرنت با لگد؟!   تو هنوز نمردی خاکت کردن ،   حمدتم خوندن و رسیدن  الله صمد!   هه! تو تموم شدی!    بفهم خواهشا ، و برو بی صدا ...   اینجا نیست دیگه جای هق هقت!   حرفات ، صدات ، جسم و وجودت    تکراری شده ، رو اعصابی...   درست مثل همین سکسکت!   جای تو دیگه اینجا نیس   دل بکن از همه!    هرچند، اونا هستن همه فکر و دغدغت!   یاد بگیر درس زندگیو   برو و گند بزن به زندگی بقیه...   و نگران هیچیم نشو!   خودشون خوب بلدن کنار بیان باهاش!   اسمشو میذارن تقدیر ، قسمت ،   " مصلحت! "     نوشت *یکی یه دونه*...ادامه مطلب
ما را در سایت *یکی یه دونه* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7singular1 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 20:46

  تا یادمه ،   همیشه بودیم داغون ، بهم ریخته  ، پکر!   قطع نمی کرد حتی ریشه غمامونو ، تبر!   هه! اما نامردیم نباشه ،   خوشیم داشتیم ولی کوچیک بودش ،  مثل قطر!  تا یادمه همیشه به همه احترام گذاشتم اما ،  تهش فقط بی احترامی دیدم...!  چی بگم ولا وقتی این شده ثمر...  تا یادمه کم و کسری نداشتیم هیچ وقت چون ،  مشکل همیشه بود شکر خدا...  اونم شیرینش ، مثل عسل!  هه تا یادمه ،  بخت همیشه با ما داشته جنگ ، داشته جدل!  اگه دوش به دوش امامم بودم تو جنگ جمل ،  میشدم بانی شکست ، عامل ضرر!  اصلا بخت مارو لطف کردن قهوه ای نوشتن  همون موقع ها ، یعنی  از ازل!  من از صمیم *یکی یه دونه*...ادامه مطلب
ما را در سایت *یکی یه دونه* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7singular1 بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 20:40

هدف هام این روزا شدن والا!   نه اینکه جومونگما ، نه   می خوام بیرون برم از این جایی که هستم ،   از این پایین ، همین حالا!   ما پایین گرفتیم خودمونو برا همه و ،   اینجا هرکی بود ، خودشو بالا!   یکی بهمون رو نداد، یکی دل نداد، یکی اصلا ج نداد   هه! فالو هم که کردیم یکی بک نداد ،   خلاصه اونیم که بود و موند ، رفت و ..... بگذریم!    حدشونو دقیق نمی دونن خیلیا واقعا!   حدشونو که میگیری ،   می بینی بی نهایت میل به سمت "پادوئن"!   هیچ ...ی نیستن ها ولی رو دادیم بهشون   حالا حس میکنن بالان ، خشگلن ، شیکن ، کادوئن!   یجاهایی جای چَشم الکی که بی احترامیه ، میشه یه "نه" گفت   *یکی یه دونه*...ادامه مطلب
ما را در سایت *یکی یه دونه* دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7singular1 بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 20:37